زیرزمینی که بود... زیرزمینی که هست

1- سال 1378
یکی،دو سالی از شور و هیجان اولیه گذشته و خیلی چیزها در حال اصلاح شدن
هستند. بهار صداهای بم و حماسیِ کپیِ «شهر فرشتگان» با مارک «مِید این
ایران» از راه رسیده و موزیک لاجان و ضعیف ایران بعد از نزدیک به 20 سال
سکوت، دوباره تکانی به خود میدهد. خیلی از صداهای «آنور آبی» که در این 20
سال مخفیانه روی کاستهای سونی EF دستبهدست میشدند، حالا دارای صاحب و
شمایلی جدید و وطنی شده و مردم شانس شنیدن و دیدن موزیک مورد علاقهشان را
به صورت زنده در روی صحنه پیدا کردهاند. اشعار فرق دارند و از عشقی آسمانی
صحبت میکنند. موزیک هم سعی میکند فاخر و متین باشد، ولی دوز لازم
ششوهشت را هرجور هست به تماشاچیان هیجانزده و خوشحال کنسرتها تزریق
میکند؛ تماشاچیانی که از شوق دیدن درامز و گیتار از نزدیک روی صحنه شبی
بهیادماندنی را تجربه میکنند و هنگام خروج از سالن به همدیگر میگویند
«صداش از خود «طرف» هم بهتره بهخدا.» راست هم میگویند. تنها چیزی که این
وسط با اصل جنس مو نمیزند، همین صدا است و هیچکس هم نمیپرسد این همه سال
دعوا سر لحاف ملا بود؟
ولی همهی این 20 سال، سکوت محض نبوده است. بچههایی که همهی این سالها
دقیقه به دقیقه کاستهای «پینک فلوید» و «دیپ پرپل» داییها و برادرها را
جویده بودند، مدتی است به صورت جدی به روی موزیکهای خودشان کار میکنند؛
موزیکی که سالها رویای آن را دیده و شنیده بودند: «موزیک راک ایرانی». این
بچهها سالها در جزیرههای کوچک و مجزا برای دل خودشان کار میکردند و
تنها چیزی که همیشه در رویاهایشان غایب بود، امید به حضور، فعالیت و اجرای
موزیکشان به صورت رسمی در کشور مادریشان بود. زیرزمینها و انباریهای
مادربزرگها و فامیل و دوستان، جایی بود که این بچهها موزیکشان را خلق،
ضبط و حتی اجرا میکردند و چه ستارههای بزرگی که در این اتاقهای نمور
ظهور و افول کرده بودند، قبل از آنکه هیچ شانسی برای شنیده شدن و شناخته
شدن پیدا کنند؛ چون در روزگارشان خبری از اینترنت نبود. رپرهای مستعد
آینده، این روزها صبحها در صف مدرسه ناخنها و لیوان شخصی آبخوریشان چک
میشود و در روپوشهای یکسان مدرسه دست در دست هم به مدرسه میروند.
بعضیهایشان گچهای تخته را کش رفته یا سر توپ با بقیه کَلکَل میکنند،
همانهایی که بعداً خلافهای موزیک رپ ایران خواهند شد. ولی فعلاً هنوز پشت
لبشان کاملاً صیقلی و نرم است.
با دیدن ترکاندنهای متوالی صداهای کپی ولی رسمی، بچههای راک تصمیم
میگیرند از امید و موقعیت خوبی که برای موزیک در ایران فراهم شده سهم
کوچکی داشته باشند. چرا که نه؟ موزیکشان از خیلی از این صداهای تقلیدی
درستتر و زیباتر و عمیقتر است و چیزی که در آن فراوان موج میزند، خلاقیت
و کاراکتر است؛ برعکس آنچه بر «روی زمین» فروخته و اجرا میشود. پس
شانسشان را امتحان میکنند و در همان بدو شروع هم به دیوار سرد و محکم
ارشاد آن روزها میخورند. برچسبها ساده ولی چسبان و بسیار معنیدار هستند:
«گروه زیرزمینی»، «موزیک غربزده»، «غیرمجاز»... چرا؟ به صرف وجود گیتار
مگر یک گروه غربزده میشود؟ دوباره سعی، دوباره تلاش. جواب همان است.
موزیکهایی که عیناً کپیِ کارهای لسآنجلسی بوده و خوانندههایی که ادای
صداهای قدیمی را در میآورند چی؟ جواب همان است. حالا چه از طریق فلان
مجریِ بانفوذ تلویزیون لابی کنی و چه از طریق آقای ایکس.
پس سراغ اینترنت میروند، جایی که برای انتشار یک آلبوم نیاز به مجوز نیست و
ناگهان سراسر جهان با این موزیک جدید که جوانهای داخل ایران مینوازند،
آشنا میشوند. اسمش زیاد جالب نبوده و چیزی نیست که خود این بچهها دوست
داشته باشند، ولی با هجوم رسانههای غربی -که تشنه چنین خبرهایی هستند- این
برچسب در جایش سفت و محکم میشود: «موزیک راک زیرزمینی». این خبرها برای
آنها که این جوانها را رانده بودند، اصلاً جالب نیست و اوضاع بدتر میشود:
هرگونه موزیک به جز پاپ و سنتی ممنوع! عدهای از بچهها رو به کنسرت و
اجرای زنده میآورند، چون «میگن مجوز کنسرت رو راحتتر میدن». در این قسمت
هم شانس و امیدی نیست. داستان طولانی و شیرین کنسل شدن کنسرتها (آن هم چند
روز و حتی چند ساعت قبل از اجرای برنامهها) از همین روزها شروع میشود.
بدتر از این، هیچ تهیهکنندهای حاضر به همکاری یا سرمایهگذاری روی این
بچهها نیست و همه از آنها فراری هستند، مبادا برایشان مشکلی به وجود
بیاید. «زیرزمینی» بودن یعنی بدنامی!
خیلی از بچهها ناامید شده و شروع به جستجوی راهی برای مهاجرت از کشور
میکنند. بعضی پوستکلفتترها هنوز پافشاری کرده و از رو نمیروند، ولی در
نهایت همه جل و پلاسشان را جمع کرده و به جاده می زنند. یکییکی و گاهی
دستهجمعی و به هر نقطه دنیا که فکرش را کنید. بچههای راک میروند، ولی
کاستها و CDهایشان به دست بچههایی میرسد که هر روز بعد از مشق مدرسه و
تماشای «فوتبالیستها»، دنیای جدیدی به نام «موزیک زیرزمینی» را کشف
میکنند.
***
برای دنبال کردن این موضوع به ادامه مطلب بروید
2- سال 1383
کلیپهای ماهواره حسابی ترکاندهاند و همه دربهدر هستند که چهرهشان به
هر قیمتی شده از کانالهای موزیک دیده شود. رساندن کلیپ، پرداخت هزینهاش و
پخش آن از بعضی از این کانالها به قدری آسان شده که جزو سرویسهای رایج
آموزشگاههای موسیقی بوده و حتی یکی از دوستان دماغ عمل کرده بوتیکدار هم
در یکی از این کانالها دیده میشود. (این کلیپ بعدها رکورددار تعداد تعویض
لباس در یک کلیپ ایرانی میشود. جدی و بدون شوخی!) موزیک موجود، ترکیبی از
همان پاپ تقلیدی به همراه موزیک ترکی و عربی است که به واسطه همهگیر شدن
ماهواره و فیلمهایش بین مردم محبوب شده است. دوستان ما که تازه از
دبیرستان فارغ شدهاند، پشت لبشان بهطور جدی سبز شده و به لطف اینترنت و
کامپیوتر، چند وقتی است که مشغول ساختن «بیت» و سرودن «تکست»هایشان هستند.
جاده و مسیری که بین مردم به نام «موزیک زیرزمینی» شناخته شده و برای مدتی
خلوت و سوتوکور بود، ناگهان توسط بچههای رپر کشف میشود. جذابیت و
کنجکاوی که هرگونه «صوت» تولید شده تحت عنوان «زیرزمینی» برای عموم مردم
خسته از موزیک پاپ پاستوریزه روزمره دارد، به همراه امکان ساخت و پخش کلیپ
از ماهوارهها، پتانسیل عظیمی برای بچههایی که موزیک رپ کار میکنند،
فراهم میکند و یکشبه هزاران «دیجی مریم» و «ام.سی.اصغر» ظهور میکنند.
مثل همه چیزهای وارداتی بدون فرهنگ مورد نیازش، این سبک عجیب و نوظهور به
سرعت بین مردم تحت عنوان «موزیک زیرزمینی» شناخته شده و CDها سر چهارراه به
فروش میرسند. موج «دوپس دوپس»ی که فحش و فضیحت روی آن سوار شده، به نام
«موزیک زیرزمینی» در خیابانهای تهران به راه میافتد و کار به جایی میرسد
که بعضی از این دی.جیها دستگیر میشوند.
تلاش و رویایی که روزی توسط عدهای از موزیسینهای واقعی -که قادر به
نواختن سازهایشان و خواندن بدون نرمافزار بودند- شروع شده بود، امروز به
نام و تحت تأثیر قیافهها و تیپها و اشعار عجیب این بچهها شناخته میشود.
فشاری که سالها در این بچههای بعد از جنگ جمع شده بود، امروز به شکلهای
اغراقشده و انفجاری آزاد شده و هر روز تیپ و مدل موی جدیدی از
«فلانی-مانکن» جدیدی ظهور میکند. جامعهای که اشتها و کشش زیادی به چیزهای
غیرمعمول و ممنوع که زندگی روزمره را کمی جالبتر میکنند دارد، به سرعت
از این موج جدید استقبال کرده و اشعار و اصطلاحات این رپها به همراه
تکیهکلامهای سریالهای طنز شبانه، ورد زبان همه میشود. چیزی که چند سال
پیش به شدت منفور و بد و مایه سرافکندگی بود، امروز به مارک و برچسب به شدت
محبوبی تبدیل شده و بازار انواع و اقسام چیزهای «زیرزمینی» در حال شکل
گرفتن است.
کار به جایی میرسد که خوانندههای پاپ «روزمینی» هم قبل از انتشار رسمی
آلبومهاشان، آهنگها را در اینترنت و به اسم کار «بدون مجوز» پخش میکنند
تا هنگام انتشار آلبوم، سوار بر موج ایجاد شده، فروش آلبومهایشان را به
عرش برسانند. CD فروشهای سر چهارراه و فروشگاههای معتبر موزیک، قسمت
جدیدی به نام «زیرزمینی» در آرشیوشان ایجاد میکنند و همه مردم از هم سراغ
آهنگ جدید و یا صحت شایعه جدید در مورد «ساسی مانکن» را میگیرند.
در همین زمان، بچههای موزیکِ راکِ مهاجر، در کشورهای دیگر مدتها است که
این رویای قدیمی را فراموش کرده و سخت درگیر زندگی روزمره در غربت شدهاند.
یکیشان هم که از بقیه پرروتر و پوستکلفتتر است، هنوز شانس و بختاش را
بین ایران و کشورهای دیگر امتحان میکند و نمیخواهد دست از «توهم»اش
بردارد.
آنهایی که این بچهها را به مهاجرت ترغیب کرده و در مقابل با سکوت در مقابل
خیلی چیزها این موج عجیب «زیرزمینی» را پر و بال دادند، اکنون ناگهان با
اضطراب از خواب خوش و سنگین خود میپرند و متوجه عمق فاجعه میشوند. اولین
واکنش مثل همیشه، انکار وجود همچون چیزی تحت عنوان «زیرزمینی» است، ولی با
حجم ستارهها و دی.جیهای موجود و کلیپهای در حال پخش، این انکار آشکارا
فقط یک شوخی با واقعیت موجود است. اینک در کنار ستارههای رسمی روزمینی،
ستارههایی هستند که به شدت بین مردم محبوب بوده و از رسانههای خودشان
(اینترنت و ماهواره) برای ارتباط با مخاطبینشان استفاده میکنند.
3- سال 1388
آنچه به گل مزین بود، به سبزه نیز آراسته شد. هر چیز مشکلدار که در این 10
سال به نام «زیرزمینی» شناخته شده بود، با هجوم افرادی که تحت عنوان موزیک
رپ، تکستهای بودار و مشکلدارِ سیاسی میخوانند، تکمیل شده و دیگر
هیچگونه اثری از موزیک و بچههای راک نیست. بعضی از بچهمعروفهای رپ به
خارج از ایران مهاجرت کرده و در آنجا برای خودشان اسم و رسمی به راه
انداختهاند، ولی کمتر نوجوانی در داخل ایران هنگام تماشای کلیپهای
خیرهکننده این ستارهها، از اجارهای بودن لوکیشین و ماشین صحنه گرفته تا
بانوان و جواهرات و گردنبند این ستارههای دیجیتال خبر دارد و در کنار
مشاغل بازیگری و فوتبالیستی، همه میخواهند خواننده شوند. حالا اگر شد رسمی
و همینجا در کنار خانواده و در شهرشان، اگر نه در جایی دیگر و خیلی
رویاییتر.
تدبیری اندیشیده شده و راهی برای خیل جمعیت خوانندگان باز میشود:
تیتراژهای تلویزیونی. تلویزیونی که چند سال پیش تا آستانه ممنوع کردن پخش
هرگونه موزیک (به جز سنتی) پیش رفت، امروز هر شب در پایان سریالهای
جوانپسندش موزیکهای به شدت ترکی و عربی پخش میکند و خوانندگی برای این
تیتراژها به سکوی پرتاب یکشبه برای خیلی از جوانان تبدیل میشود. سبکهای
عجیب ترکیب نوحه/مداحی سوزناک با موزیک پاپ ترکی به معجونی تبدیل شده که
برای مدتی اثرگذار است، ولی پس از مدتی چیزی که نگرانکننده میشود ورود
ملودیهای موزیک پاپ آنور آبی به مداحیهای جدی در عزاداریها است که موجب
اعتراض خیلیها میشود. بعد از سالها سلطهی صداهای بم در موزیک پاپ
ایران، صداهای نازک و زنانه هم به بازار میآیند که از شدت آتو تیون شدن به
آستانه گوشآزاری رسیدهاند.
بچههای معصوم دبستانی دیروز و رپرهای زیر ابرو برداشته امروز ما، آنقدر
باهوش هستند تا به موازات تغییر دوران و ذائقهی شنوندگان، خود را به
ورژنهای بالاتر موزیک خالتور ارتقا دهند. پس یکی از قسمتهای ثابت و محبوب
آهنگهای ششوهشت روز، بخش رپخوانی آنها شده و برای اولین بار در دنیا
رپرهای ایرانی در ریتمهای 8/6 میخوانند. توانایی تغییر و آداپته کردن رپ
در موزیک خالتور، این موج را نهتنها از خطر فراموشی نجات میدهد، بلکه آن
را صادر هم کرده و پای رپخوانیهای فارسی به هیتهای لسآنجلسی میرسد.
تکوتوک معدود بچههایی هستند که کار درست و جدیدی ارائه میکنند که آنها
هم در این بین قربانی نام این سبک میشوند.
بازار تیتراژخوانی و آلبومهای پاپ به شدت به راه است و روزبهروز به جمع
علاقهمندان به خوانندگی اضافه میشود. سالنهای کنسرت وقت سر خاراندن
ندارند و هر چقدر هم قیمتها را بالا میبرند، باز برای هر شبشان خواهان
وجود دارد. یکی از درون مترسک میخواند و یکی دیگر کافه به روی صحنه راه
میاندازد. جمع همه جمع است، جز بچههای راک ایران؛ ولی اندک بچههای فعال
در موزیک راک ایران در داخل و خارج از کشور هنوز به فعالیت خود ادامه
میدهند. شاید راکرهای ایرانی خوششانس بودهاند که هیچکس دیگر یادش
نمیآید که روزی این قصه از موزیک راک شروع شد و سپس به نام «زیرزمینی»
شناخته شده و به چیز دیگری تغییر شکل داد. چون چیزی که امروز به این نام
شناخته میشود، دیگر هیچ ربطی به چیزی که ما بودیم و میخواستیم ندارد و
خیلی از چیزهای منفی نوشته شده به نام موزیک زیرزمینی، اصلاً ربطی به موزیک
راک ندارد. من شخصاً اصلاً مایل نیستم که دیگر گروهم به نام «زیرزمینی»
نامیده یا شناخته شود.
***
این روزها موزیک راک ایرانی به عنوان یک سبک مستقل و کامل در حال شناخته
شدن است و من بهشدت به آیندهی آن در ایران امیدوار هستم. شک ندارم 10 سال
دیگر موزیک راک ایرانی، بازاری هماندازه و شاید گرمتر از موزیک پاپ روز
داشته و راک ایرانی کاملاً در دنیا شناخته خواهد شد. راکرهای ایرانی -چه در
داخل یا خارج از ایران- همگی فوقالعاده بااستعداد و موفق هستند و روزی
نقش و اهمیت آنها در شکلگیری موزیک مدرن ایران مشخص و ارج گذاشته خواهد
شد. همین امروز، اسکلت اصلی نوازندگان حرفهای اغلب کنسرتها بازماندگان
همان بچههای راک قدیمی بوده و بدون آنها خیلی از کنسرتها کیفیت فعلیشان
را نداشتند. به امید موفقیت همه موزیسینهای واقعی ایران...